

یـکی از مـهمترین سـوالاتی که ذهن تمام پژوهـشگران تاریخی و عـلوم اجتماعی را به خود مشغول کرده است
اینست که چـرا اغلب تمدنهای قـدیمی بشری که نقش مـهمی در اعـتلای فرهنگی بشریت داشته اند هم اکـنون از محرومترین کشورهـا از لحاظ توسعه سیاسی و اجتماعـی می باشندایـران , مـصـر , چـیـن از این جمله اند , هـر چـند در مـقام مـقایسه هـم اکـنون در یک سطح نـیستنـد , اما آنچه مـسلم است این کشـورها هـمچنان در راه رسـیدن به یک دمـوکراسـی راسـتین درحـال دست و پنجه نرم کردن با اصول وقـواعـد اولیه دموکـراسی می باشنـد و بـا آن فاصـله معنی داری دارند , در این میان یـونان به مـدد تـجـربه کشـورهای اروپـایی و تشـابه فرهـنگی با آنـها چـند پلـه ای از دیگران بالا تراست , اما سرافرازترین تمدن قـدیمی با دموکراسی ای موفـق که به راستی بزرگترین دموکراسی دنیـا لـقـب گرفـته است ,کشـور هـنــد می باشد
دکـتر حـسین بـشـریه از برجـسته ترین جـامـعـه شـنـاسـان مـعاصر ایـران باتـمرکز برروی جامعه شناسی سیاسی آخـرین کتاب خود رابا نام " گـذر به دمـوکـراسـی " در آخـرین روزهای ریاست جمهوری خاتمی ارایه نـمود کتابی که گفته می شـود ترجیح داده شد تا قبـل از تغییر و تحـول و برروی کـارآمـدن دولت جـدیـد منـتشـر شـود
بـرای اطـلاعات بیشتر روی تصویر سمت چپ کلیک کنید*
****
بـالاخره اروپـایی ها بـعـد از قـرنهـا اجحاف و بازگو نکردن تـمام واقـعیتها تصمیم گرفتند تا بخـشـی از تـمدن بزرگ
ایـران باسـتان را ایـنبار به شیوه ای مثـبت به مردم خـود مـعرفی کننـد , اروپـاییانـی که در بزرگ نمودن تـمدن
یـونان و روم پا را از واقعییتها فـراتر گذاشـته بـودند وایـران و ایـرانیـان باستان را همـواره در گزارش ها, فیـلم های سینـمایی و مـستند و حتا گزارشها و کتابـهای تحـقیـقاتی کمتر از آنچـه بـودند نـشـان می دادند و حتا گاهی با القاب توهین آمیز توصیف میکردند, ایـن بار کمی از خـود سـخاوت نـشان داده انـد
امپـــراتـوری فـراموش شـده عـنوان نـمایشگاه بزرگی است که بزودی در مـوزه " بریتـیش " در لـندن برگزار خـواهـد شـد
بـرای اطلاعـات بیشتر روی تصویر سمت راست کلیک کـنید*
۱ نظر:
سلام مهدی ـ
سلام، از یادداشت شما ممنونم ـ
چرا «ما ایرانیها» به جای مطرح کردن نقاط اشتراک روی اختلافها دست میگذاریم؟ تعداد آنهایی که نقاط اشتراک را بزرگ میکنند، که تعریف میخرند و تمجید میفروشند خیلی زیاد است. من نمیدانم شما از کجا به این حرف رسیدهاید.
البته قابل فهم است که طرح اختلاف اعصاب میخواهد، در حالی که سخن گفتن از اشتراکها به طبع آدم بهتر میچسبد. اما ما ماهیت واقعی اشتراکها را نمیدانیم. یک مثال اینکه، افراد و جریانهای زیاد و متفاوتی از «درد مشترک» حرف میزنند. اما اگر دقت کنید میبینید که هریک از آنها درد خودشان را به این نام معرفی میکنند. گذشته از این آنها برای درمان این درد مشترک، راههای درمانی متفاوت و کاملا متضادی دارند و برای آن نسخههایی عرفانی تا استالینی پیچیدهاند. اغلب اشتراکات ما همینطور است، چون محک نخورده است. فکر میکنم، رسیدن به اشتراکات، بدون پردهبرداری از اختلافات، دروغ و مجازی است. اگر پس از سروکلهزدن کافی با اختلافات، چیزی از اشتراکها باقی ماند، ارزشمند است و باید آن را حفظ کرد و پاس داشت.
اینكه قاضی دادگاه و متهمی که توسط او به اعدام محكوم میشود در زمانی نه چندان دور همرزم، دوست و گاهی حتی همبند یكدیگر بودهاند، شما را به فکر وانمیدارد؟
خدانگهدار
ارسال یک نظر