
یادداشت زیر از سایت طلایه دار برداشت و خلاصه شده که بابک بیات از شروع کار خود و چگونگی همکاریش با ایرج جنتی عطایی و سایر هنرمندان آن زمان که از آنها آموخته، نوشته است : ـ
سایت طلایه دار را از اینجـا و سایت رسمی آقای ایرج جنتی عطایی را نیز از اینجـــا ببینید
***
به گذشتهی مملکت خود که نگاه میکنیم، شاعران هم شاعر بودهاند و هم ملودی ساز، برای گفتهام مثالی میآورم رودکی یا مولوی هر دو موسیقی در اشعارشان جریان داشت به این دلیل که شعر تنها نمیتوانست اثری را داشته باشد که وقتی با موسیقی همراه است دارد، پیش که برویم در دوران تسلط حکام مذهبی شعر به تنهایی اظهار وجود میکند تا زمانی که به اشعار میهنی عارف میرسیم قبل از دههی من و ایرج ، به "قصهی وفا" میتوانم اشاره کنم که در میان مردم از استقبال زیادی برخوردار شد دههی پنجاه با آهنگهای عاشقانه شروع شد و بعد از آن ایرج با ترانههای اجتماعیاش باب جدیدی را در هنر ترانهسرایی آغاز کرد. وقتی به ترانهی جنگل میرسیم :ـ
پشت سر، پشت سر
پشت سر جهنمه!ـ
رو به رو، رو به رو
قتلگاه آدمه!ـ
این از دیدگاه شاعر، شعری بود با منظور خاص و من به عنوان آهنگساز باید سعی میکردم همگام با شاعر حرکت کنم. موسیقیهایی که من میساختم هم دنبالهروی همین تفکر بودند و بنابراین ایرج و ترانههایش در ساخت آهنگهای من تاثیر به سزایی داشتهاند به گفتهی خود ایرج من در برخورد با ترانههایش یک حس خاصی داشتم که این حس درونی باعث میشد شعر را راحتتر بپذیرم و با آن عجین و همپا شوم و نقطهنظرهای شاعر را با موسیقی همراه کنم
ترانههای ایرج، جان ِ من و جان ِ ملودیهای من بود خیلی وقتها پیش میآمد که من برای تنها یک بیت ترانهیی که ایرج میگفت ملودی میساختم و ظرف ساعتهای بعدی با هم شعر و ملودی را میساختیم مثلا قصهی ترانهی "بن بست" اینگونه شروع شد:ـ ما در استودیو کاسپین اتاقی داشتیم ظهری را تا غروب با هم گذراندیم ترانهی "بن بست" همانجا متولد شد!ـ من ملودی را میساختم و ایرج به وجد آمده ترانه را ادامه میداد من ترانه را حس میکردم و این باعث قدرتی در درون من میشد که آرانجمان ترانه را نیز خودم انجام دادم
به هر کدام از کارهای مشترکم با او که رجوع میکنم، یک قصه و لحظات خاصی را به خاطر میآورم که این لحظات دلی بودند. عشق دو آدم به یکدیگر، در این بین باید از هنرمندانی یاد کنم که من و ایرج را در رسیدن به مقصد یاری دادند:ـ
واروژان که آرانجمانهایش به ترانه و ملودی جان میداد، حسی که تجربهاش تکرار ناشدنی است
محمد اوشال که نوع موسیقی و آرانجمانهایش اعتراضی در خود داشت که با ترانههای ایرج تکمیل میشد
اسفندیار منفردزاده – قهرمان رویاهای من – که ملودیهایش زمزمهی شبهای تنهایی من و ایرج بود
به امید اتصال این قطرات عشق به یکدیگر و تشکیل دوبارهی دریای خروشان عشق و هنر...ـ
بابک بیات
تورنتو – 25 اکتبر 2004ـ
برگرفته از کتاب "مرا به خانهام ببر" – ص 217ـ

بخشی از فیلم شناسی، موسیقی فیلم های بابک بیات همراه با جوایز دریافتی
صدای شاملو وهمراه با موسیقی بابک بیات : سکوت سرشار از ناگفته هاست
بخشی از چیدن سپیده دم هر دو برگرفته از سایت ایران ملودی
۸ نظر:
فهرست
وب ایرانی:
نمابه ها
Salaam,
Just a suggestion in regard to color of the background and font. I find it hard to read your weblog's font with white color on the dark color. Maybe it is only me. But you may consider a light background and dark font and see if that adds makes it being read easier.
With regards,
Sara
Salam Sara,
Thanks for your Comment and your tip.
Honestly, I’m not professional Blogger but I try it about colors, if I have time: )
About questionnaire that’s right, but two factors in one question like BBC questionnaire …. wrong way with wrong analysis!
what do you think?
With best regards
Mehdi
Salaam
I agree with you in that regard; having two factors or in another words two either independent or even dependent variables in one question, is definately wrong. It is a rule in statistics that one cannot distinguish between the effects of two variables with one set of data that is as a result of the two variables.
Best regards,
Sara
salaam Mehdi jan
dastet dard nakone, kheyli khoub az ghollehaaye Musighie Bayat nemune aavardeii, khaste nabaashi
matin
سلام. مدتی میگذرد کز تو خبر نیست مرا! غرق آهنگ و موسیقی شدهاید. خوش بحالتان. قسمت ششم سرگذشت کشتیرانی ایرانیان را هم اضافه کردم. دوست داشتید سری بزنید.
سلام :
دوست عزیز لینکی که دادید سایت آقای جنتی عطایی نیست آدرس سایت ایشون هست:
www.janatie-ataie.com
لطفاً تصیح کنید.
سپاسگذارم .
تشکر از شما دوست گرامی برای این تذکر، نشانی ها اصلاح شدند
ارسال یک نظر