چهارشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۶

تبریک سال نو با یک هـفته تاخیر

یک مثل قدیمی هست که میگه، هر وقت تبریک رو از آب بگیری، غنیمته!ـ
بر اساس یک دلیل مثلا موجه، یعنی مسافرت و عدم امکان دسترسی به کامپیوتر از اینکه نشد که سال نو را در وبلاگ به موقع تبریک بگم عذر خواهی می کنم و حالا با چند روز تاخیر با اجازتون تا بیشتر از این دیر نشده سال نو رو تبریک میگم و آرزوی سالی سرشار از محبت، موفقیت و سلامتی برای همه ایرانیان و ایران زمینیان می کنم و آرزوی روزهای آفتابی و بهاری را برای کشور عزیزمان ایران دارم، همینطور از همه دوستانی که از قبل پیام تبریک فرستادند صمیمانه تشکر می کنم
روزهای اول سال نو متاسفانه مصادف شد با تصویب قطعنامه‌ای دیگرعلیه ایران که می توان حدس زد، آثارش تا پنج، شش ماه دیگر بخوبی نمایان شود و برخلاف سخنان بعضی از مسئولین اتفاقا فشار این محدودیتها نه تنها بر اقتصاد ایران بلکه بر زندگی روزمره مردم روز به روز عیان تر می شود و خواهد شد، چراکه اگر قضیه تا این حد جدی نبود چطور می شود که سخنان وزیر خارجه ایران در شورای امنیت در تمام شبکه‌های خبری مهم جهان بطور کامل و زنده پخش می شود بجز صداوسیمای ایران؟ـ در واقع با این روش و با نبود روزنامه‌ها در این روزهای تعطیل مردم کمتر در گیر عمق ماجرا خواهند شد!ـ
اما برای اینکه شیرینی آغاز سال ۱۳۸۶ خورشیدی را بیشتر از این تلخ نکنم، متن خلاصه شده‌ ای از نویسنده و طنز نویس معروف آمریکایی یعنی ـ« دون هرولد»ـ (۱۹۶۶ـ۱۸۸۹)ـ که چندی پیش از طریق ایمیل دریافت کردم در اینجا می آورم هر چند شاید شما هم این متن را خوانده باشید اما به نظرم ارزش دوباره خواندش را دارد:ـ
ـ اگر عمر دوباره داشتم می کوشیدم تا اشتباهات بیشتری مرتکب شوم، همه چیز را آسان می گرفتم، ازآنچه در عمر اولم بود ابله تر می شدم، فقط شماری اندک از رویدادهای جهان را جدی می گرفتم!ـ اگر عمر دوباره داشتم با چمدانی سبکتر سفر می کردم و به مسافرتهای بیشتری می رفتم، از کوه‌های بیشتری بالا می رفتم و در رودخانه‌های بیشتری شنا می کردم، مشکلات واقعی بیشتری می داشتم و مشکلات واهی کمتری!ـ
اگر عمر دوباره‌ای داشتم وقت بهار زودتر و بیشتر پا برهنه راه می رفتم و وقت خزان دیرتر به این لذت پایان می دادم از مدرسه بیشتر جیم می شدم و گلوله‌های کاغذی بیشتری به معلم‌ها پرتاپ می کردم، دیرتر به رختخواب می رفتم و بیشتر عاشق می شدم و بیشتر به ماهیگیری می رفتم و رقص و پایکوبی بیشتری می کردم، چرخ و فلک بیشتری سوار می شدم و بیشتر به سیرک می رفتم
اگر عمر دوباره‌ای داشتم در روزگاری که تقریبا همگان وقت و عمرشان را وقف بررسی وخامت اوضاع و احوال می کنند، من بر می خواستم و به ستایش سهل و آسانتر گرفتن اوضاع می پرداختم، زیرا من با ویلدورانت موافقم که می گوید :ـ شادی از خرد، عاقل تر است
اگر عمر دوباره‌ای داشتم گل مینای بیشتری از چمن‌زارها می چیدم ـ
اگر خواستید بیشتر از دون هرولـد بدانید به اینجـــا سر بزنید

۷ نظر:

ناشناس گفت...

حیف که همه اش آرزو است و امکان دوباره بدنیا آمدنی نیست. بهارانت خجسته باد

ناشناس گفت...

سلام. نمی‌دانم چه رمزی در کاراست که همیشه بعد از عمو اروند می‌رسم. سال نو مبارک. عیدی ناقابلی هم دارم برای دوستان. ترتیزک را بخوانید و عیدی بگیرید.

... گفت...

مهدی عزیز منهم سال جدید رو از صمیم قلب به تو نازنین تبریک میگم و امیدوارم که همیشه سلامت و موفق و پایدار باشی و به تمام آرزوهای کوچک و بزرگ خودت برسی . قسمتی که از نوشته های آقای دون هرولد گذاشتی هم بسیار زیبا بود و چه خوب میشد اگر همه قدر این لحظات رو بیشتر داشتیم و از زندگی بیشتر لذت میبردیم . سبز باشی و همیشه آفتابی .

ناشناس گفت...

سلام خوبید
من خیلی از آشنایی باش ما خوشحال شدم
وبلاگ قشنگی دارید
خوشحال میشم به منم سربزنید
و اگر اپ کردی خبرم کنید

امیدوارم عمر درازی داشته باشید

مهدی رحیمی نصر گفت...

دوست عزیزـ سانای
شما فراموش کرده اید که لینک وبلاگ خودتون را برای من بگذارید

ناشناس گفت...

من هم سال نو رو به همه دوستان عزيزم تبريك عرض ميكنم و سالي پربار براي همه ايرانيان آرزومندم.

ناشناس گفت...

من هم سال نو رو به همه دوستان عزيزم تبريك عرض ميكنم و سالي پربار براي همه ايرانيان آرزومندم.

Free counter and web stats