بازم یکی دیگه از یادداشت های شخصیم با اینکه کلی عکس داشتم هیچ عکس مناسبی پیدا نکردم اینو فقط بخاطر پاییزی بودن زمان نوشتن این مطلب انتخاب کردم
ای محبوب پرستوی مهاجر
اکنون در انتظار, ماندنت را تجربه خواهم کرد
و لحظه ها را در استقبالت از این کوچ پاییزه , شماره خواهم کرد
بی تو گستره عــشقـت را وسعتی بی پایان خواهم داد
و در انتظار باز آمدنت
تارو پود لانه را, سخت تر خواهم کرد
به عـشق گرمای آفتاب حضورت
پرنده ی امید را در قـفس تنگ دلم حبس خواهم کرد
پرستویم , در انتظارت خواهم ماند
وبا, بارش اشکم بی تو , این لانه را خواهم شست
مرور خواهم کرد , خاطرات را شب به شب , لحظه ها به روز
تا که در لحظه بازگشتت در آغوش
گویمت دوستت داشتم از گذشته تا هنوز
***
و اکنون بهاری دیگر است , و هیچ قاصدکی نشان خانه مرا نمی داند
مگر بازگشتی , نیست آیا
این راز را تنها با ستارگان آسمان گفتم
که نیازت به آمدن نیست آیا
پاییزــ 78
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر