جمعه، مهر ۰۸، ۱۳۸۴

حس بدی دارم

حس بدی دارم درست مثل حس جردن بیکر در آخرین صحنه از فیلم لبه ی تاریکی , وقتی که در بالای کوه با تمام وجود فریاد میزدهر چند اسم دخترش را فریاد می زد ولی در واقع فریادش فریادی بود از سر حیرت , واماندگی و درماندگی

دخترش یعنی اِما دانشجویی بود که با تعدادی از هم دانشگاهی های خود برای هدفی مقدس یعنی ایجاد صلح و حفظ محیط زیست بر علیه فعالیتهای پنهان و آشکار هسته ای انگلستان فعالیت می کردند , بعد از فعالیتی طولانی توانستند به یکی از مراکز هسته ای نفوذ کنند و مدارکی را بدست بیاورند ولی توسط مامورین امنیتی به دام افتادند و به جز دو نفر همگی کشته شدند دو نفر باقی مانده نیز در مدت کوتاهی شناسایی شده و با روش هایی متفاوت به قتل رسیدند

پدر اِما که خود از افسران ارشد اطلاعاتی انگلستان بود به طور شخصی موضوع را پی گیری کرد و به سر نخ های عجیبی رسید و آن اینکه گروه دانشجویانی که باهدفی متعالی و در راه صلح در صدد افشای فعالیتهای پنهان هسته ای انگلستان بر خواسته بودند بدون آنکه خود بدانند بعد از مدتی توسط یکی از مامورین سیا در واقع وسیله ای می شوند برای سرگرم کردن مامورین انگلیسی تا سازمان اطلاعاتی آمریکا بتواند در همان ناحیه و زمینه فعالیتهای خود را به انجام رساند و با اطلاعات بدست آمده در معامله ای پنهان با انگلیسیها امتیازاتی دریافت نماید , پس از آنکه معاملات پشت پرده به نتایج مثبت و ثمر بخشی رسید , ادامه فعالیت های دانشجویان برای دولت آمریکا به جز ضرر هیچ فایده ای در بر نداشت بنابراین در ادامه راه تنها رها می شوند تا بدست مامورین کشور خود یعنی انگلیس به دام بیافتند و در واقع بر اساس یک توافق نانوشته زنده ماندن این دانشجویان به زیان هر دو دولت بود

دیروز سایت بی بی سی گزارش تحقیقی را در اخبار خود پخش نمود که بر اساس آن چگونگی اطلاع یافتن بعضی مقامات ایرانی از احتمال حمله عراق به ایران , یک سال پیش از آغاز آن , توسـط سـرویس های اطـلاعـاتی سـیـا و کا گ ب تشریح شده بود

نمی دانم چند درصد از این گزارش صحت دارد اما اگر تنها ده درصد آن هم درست باشد

دوست دارم تا از ته دل و با تمام وجود فریاد بزنم

هیچ نظری موجود نیست:

Free counter and web stats