از آنجاییکه من با مجموعه چیدن سپیده دم اثر مارگوت بیگل ترجمه زنده یاد احمد شاملو بسیار زندگی می کنم , تصمیم گرفتم در این مدت که فرصتم محدود شده و امکان نوشتن مطلب جدیدی را در وبلاگ ندارم هربار قسمتهایی کوتاه , احتمالا پراکنده از این مجموعه را جهت یاد آوری بیاورم ,هر چند توصیه می کنم دوستانی که این مجموعه را نخوانده یا نشنیده اند بطور کامل از آن لذت ببرند
***
تنها آنکه بزرگترین جــا را بخود اختصاص نمی دهد
از شادی لبخند بهره می تواند داشت
آنکه جای کافی برای دیگران دارد
صمیمانه تر می تواند با دیگران بخندد
با دیگران بگرید
***
چه مدت لازم بوده تا کلمه عقل بر زبان جاری گردد
تا حرکتی اعتماد انگیز انجام گیرد
بیا تا جبران محبتهای ناکرده کنیم
بیا آغاز کنیم
فرصتی گران را به دشمن خویی از دست داده ایم
و کسی نمی داند چقدر فرصت باقیست تا جبران گذشته کنیم

۳ نظر:
مهدي جان ببخش دير شد.
با نظرت راجع به مريض بودن اينان موافقم. دوستي نقل مي كرد كه روزي كسي بر تخت بيمارستان بر پرستاري خرده مي گرفت كه شما كه جوراب نپوشده اي پاهايت در دمپايي باعث تحريك من مي شود. آن پرستار زن پاسخ داده بود كه من و شوهرم كنار هم كه مي خوابيم تحريك نمي شويم حال چطور مريضي آن هم به ديدن انگشت پاي من تحريك مي شود؟
bale mesle inke forsat vaghean mahdood shode;)
m.a.
با تشکر از دوستانی که پی گیر مطالب هستند و دوست محترم م .آ
شب چره عزیز والا من کوچکتر از اونی هستم که به امت شهید پرور پیامی از نسل جزغاله شده خودمون بدم فقط از صدا و سیما خواهش می کنم چون اصولا حوصله خوندن کتاب نداریم وقت برنامه تاریخ ایران رو بیشتر کند تا شاید متوجه بشیم چرا تاریخ در این ایران ما اینهمه قابلیت تکرار داره
ارسال یک نظر