تصور کنید که از یکی از دانشگاههای معتبر آمریکایی موفق به اخذ درجه دکترا با نمره عالی می شوید و استاد راهنمای شما یکی از اساتید نامی جهان می باشد , بعد از این موفقیت به شما کرسی استادی در کنار همان دانشمند و درهمان دانشگاه معتبر آمریکایی اعطا می شود !! چه موفقیتی از این بزرگتر می توانید تصور کنید ؟ موقعیتی که زندگی شما و خانواده تان را می تواند متحول کند و در مجموع همه چیز را در زندگی شما تغییر دهد ! اما بعد از مدتی تدریس و فعالیتهای تحقیقاتی در یک روز بهاری در حین قدم زدن در دانشگاه به این فکر می کنید که چرا باید برای یک دانشگاه آمریکایی کار کنید ؟ چرا برای هموطن های خود و برای یک دانشگاه ایرانی این فعالیتها را انجام ندهید ؟ بنابراین دست از همه این امکانات شسته و به ایران بازمی گردید تا به رویای خود جامه عمل بپوشانید !! بعد از چند سال سختی , محرومیت , مبارزه و تلاش بالاخره رویای شما محقق شده و اولین دانشگاه در ایران پایه گذاری می شود
ماجرایی که خواندید خلاصه ای بود از رویای پروفسور محمود حـسابی که با جدیت و پی گیری وصف ناشدنی دانشگاه تهران را بعنوان اولین دانشگاه مدرن امروزی در ایران پایه ریزی کرد تا به تبع آن سایر دانشگاه های ایرانی نیز متولد شوند , آن دانشگاه آمریکایی دانشگاه پرینستون و آن استاد راهنما، دانشمند نامی جهان پروفسور اینشتن بوده است , پروفسور حسابی درزمانی به ایران باز میگردد که بنظر می رسد فارغ التحصیلی با عنوان دکترا در ایران وجود نداشته است چرا که وقتی نامه ای برای ملاقات با وزیر فرهنگ وقت ایران مینویسد و در انتهای آن نام خود را با عنوان دکتر محمود حسابی ذکر می کند , وزیر در روز ملاقات از او می خواهد که یک وقتی هم برای معالجه کارکنان و مردم بگذارد !! که پروفسور حسابی در توضیح می گوید من دکترای فیزیک هستم قربان نه طب , و وزیر در پاسخ می گوید فیزیک یعنی چه ؟ پرفسور که نمی خواسته فرصت این ملاقات با تحقیر احتمالی وزیر از دست برود در پاسخ می گوید: فیزیک یعنی چیزی شبیه شیمی و وزیر می گوید خب متوجه شدم پس شما دارو می سازید !! واوبه اجبار در پاسخ می گوید بله همینطور است , و او به این شکل کارهای تاسیس اولین دانشگاه ایرانی را با عشق و علاقه پی گیری می کند
آنچه مسلم است اگر ایشان در آمریکا مانده بودند جایگاهی کمتر از پرفسور عبدالسلام پاکستانی که چند سال پیش جایزه نوبل فیزیک را بطور مشترک برنده شد, پیدا نمی کرد , اما او انتخاب دیگری کرد ! و نه تنها دانشگاه تهران بلکه چندین و چند مرکز علمی , تحقیقاتی و فرهنگی را که همگی آنها اولین در نوع خود بودند پایه گذاری کرد
به نظر شما تا چه حد از پروفسور حسابی قدردانی شده است؟ چه در زمان حیات و چه بعد از وفات ؟ هر چند یک عاشق نیاز به قدر دانی در خود نمی بیند اما .... , در مطلب بعدی خیلی کوتاه شیرین ترین لحظه زندگی پروفسور حسابی را از کتاب اســـتاد عـــــشق به قلم پسر ایشان برای دوستانی که هنوز این کتاب را نخوانده اند بازگو خواهم کرد
۴ نظر:
به این مطلب شما در بلاگ نیوز لینک داده شد
man fekr mikonam agar Dr. Hesabi, adamhaye mesle Dr. Hesabi, afkari mesle afkare Dr. Hesabi va ... dar jame ma be arzeshe vagheishoon tavajjohe dorost mishod ke .... !!!
m.a.
چقدر جالب بود !!! عجیب اینکه مثل من مطمئنا خیلی ها هستند که تابحال اسم این استاد رو هم نشنیده اند. شاید که اینقدر در تاریخ مملکت ما دست برده شده که آدم اصلا دیگه هیچ علاقه ایی به دنبال کردنش نداره. و خوب همین عدم اطلاع و تجلیل نکردن از انسانهای ارزشمند کشورمونه که این بلای امروزی رو سرمون آورده. من بی صبرانه منتظر قسمت بعدی هستم . سبز باشی و آفتابی.
مهدي جان تازه امروز وبلاگتو ديدم اميدوارم هميشه موفق و پيروز باشي.كارت خيلي ارزنده است
راستي از اينكه مي بينم هنوزهم فعالي خيلي خوشحالم
زنده باشي محمد10/5/85
ارسال یک نظر