
اولین جاییکه می رفتیم برای عید دیدنی خونه پدربزرگ بود , همه اعضای خانواده اول می آمدند اونجا , طبقه دوم همیشه طبقه پذیرایی بود همه خوردنی ها هم اونجا بودند , آجیل , انواع شکلات و کاکاۀووکلی میوه های جورواجور، بعد از حدود یکساعت از سال تحویل دیگه همه بدون استثنا آمده بودند خونه پدربزرگ وجمع ما بچه ها تکمیل می شد ، اون موقع ما کوچکترین نوه ها بودیم ، سه تا بودیم منو ، وحید و مسعود از حیاط تا طبقه سوم خونه پدر بزرگ یا به قول ما بابا جون محل بازی و فضولی ما بود،
مخصوصااون اتاق طبقه سوم ، كه اول اتاق مجردی رشید دایی بود ولي بعدش به خاله کوچیکه به ارث رسیده بود، اما بعد از ازدواج اونها اون اتاق شده بود یک اتاق متروکه با کلی وسایل به درد نخور از دوران مجردی دایی و خاله ، وحالا این اتاق متروکه واسه ما یک دنیای کشف نشده بود با کلی وسایلی که می شد اونجا کشف کرد و با اجازه یا بی اجازه تصاحبش کرد از انواع و اقسام خودکارو خودنویس گرفته تا عکس ونوارو کتاب و بعضی چیزای دیگه که کشف می شد و باید مثل یک راز بین ما سه تا باقی می موند!!ـ
نوه های بزرگتر مثل رویا ، کتایون ، خشایار و خاطره همیشه دورو بر دایی رشید و خاله ویدا بودند یعنی همون دایی و خاله تازه ازدواج کرده اضافه شدن یک زندایی و یک شوهر خاله جوون به جمع جوونهای خانواده خودش کلی جمع نوه های بزرگتر و جوونتر را گرم تر و داغ تر کرده بود؛ ازطرف دیگه یه جورایی بحث سیاسی و انقلابی هم داغ داغ بود ، آخه تازه انقلاب شده بود !! و مباحث و صحبتهای انقلابی محور همه صحبتها شده بود
اولین عیدی هر سال بعد از عیدی بابا و مامان ، عیدی باباجون بود یک اسکناس تا نشده و نو که بوی نویی می داد ، این بوی چیزهای نو هم خودش خیلی خاطره انگیزه !! مخصوصا برای من بوی کفش نو !! که منو یاد دو جای پر از کفش نو میندازه ! اول کفش فروشی های خیابون های جمهوری و سرسبیل که انقدر می رفیتم تا بالاخره یک کفش با قیمت مناسب پیدا کنیم
دوم ورودی خونه باباجون روز اول عیـد که پر از کفشهای نو بود و بوی نویی کفشها اونجا می پیچد!! هنوز هم که هنوزه بوی کفش نو منو بی اختیار به دوران کودکی و خونه پدربزرگ می بره !! قبل از اینکه سایرعید دیدنی ها شروع بشه همگی توی حیاط خونه باباجون جمع می شدیم و یک عکس یادگاری دسته جمعی می انداختیم و بعدش هر
خانواده ای راه می افتاد بسمت خونه بزرگتر بعدی ما می رفتیم خونه علی آقا عموخدابیامرز، هر دفعه هم که ما بچه ها خونه یکی از فامیل ها همدیگرو می دیدیم یک گزارش کامل از عیدی هایی که گرفتیم به هم می دادیم ، تا سیزده بدر که کلی اسکناس نو ، کتاب ، مداد رنگی و اسباب بازی گرفته بودیم این برنامه و گزارش دادنها ادامه داشت
ولی همیشه یک غصه بزرگ هم چند روز مونده به سیزده بدر شروع می شد ! اونهم مربوط به تکالیف و مشق های شب عید بود و از بس که مشق عید ننوشته داشتیم این غصه هر روز بزرگتر می شد ، انگار تمام مشکلات دنیا را روی دوش ما گذاشته بودند و می گفتند باید تا سیزده بدر حلشون کنید ، من وقتی بالاخره به بد بختی و به کمک خواهرو پدر و مادر اونها رو انجام می دادم قول می دادم که دیگه سال بعد نگذارم مشق ها تلمبار بشه، اما این داستان ، داستان هر سال بود و تمومی نداشت ، خب اصلا این انصاف نبود که آدم روزهای عیدش رو با اونهمه کارتون و فیلم سینمایی که هر روز پخش می شد و دید و بازدید هایی که هر روز انجام می شد اونهم با کلی عیدی های جورواجور، با یکسری مشق تکراری و کسل کننده خراب کنه!!ـ
آه که چه زود گذشت همه چیز خیلی زودتر از اونیکه بشه تصورش رو کرد گذشت و گذشت و گذشت و حالا سالی نو و آغازی جدید تر !! سال 1385 با کلی فکر وخیالهای جدید تردر راهه و البته با کلی برنامه های تلمبار شده از سالهای قبل !!ـ
سالی ســرشار از محبت ، دوستی و سلامتی را برای تمام ایرانیان و ایران زمینیان آرزو می کنم
ســــــــــــــــــــــــــــال نـــــــــــــــــــــــــــــو مبــــــــــــــــــارک
عكس بالا برگرفته از سايت همكلاسي
۳ نظر:
من هم از مشق های تعطیلات عید متنفر بودم. اصلا خر حمالی بود. بعدهاکه در جوانی در یکی از روستاهای شاه آباد غرب معلم شدم نه روزهای تعطیل جمعه و ته تعطیلات مفصل تر مثل عید به بچه ها مشق نمی گفتم. خودم را به فراموشی می زدم. گاهی بچه ها یادآوری می کردند: آقا مشق نمی دی؟ و من می گفتم این هفته نه! نوشته ات بسیار خواندنی بود. عیدتون مبارک
مرسی از بیاد آوردن خاطرات زیبای بچه گی در ایام عید ... فکر میکنم که همه خاطراتی مشابه ازاون ایام داشته باشیم. منهمه فرارسیدن نوروز و سال نو را خجسته باد میگم و امیدوارم که سالی سرشار از شادی و سلامتی و عشق در پیش رو داشته باشی. هر روزت نوروز و نوروزت پیروز.
bebinam nakone ma familim? akhe khoone pedar bozorge ma ham daghighan hamin joori bood!!! 3 tabaghe ba hayat, tabaghe dovvom makhsoose paziraii va pore shokolat o shirini, tabaghe sevvom daghighan marboot be daii va khale koochektar, va hamoon tor ke gofti por az khert o pert ke ma miraftim soraghesh va ...
na be khoda!!!!!!!!! ma familima!!!
m.a.
ارسال یک نظر